سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون روز نهروان به کشتگان خوارج گذشت فرمود : ] بدا به حال شما ، آن که شما را فریفته گرداند زیانتان رساند . [ او را گفتند اى امیر مؤمنان که آنان را فریفت ؟ فرمود : ] شیطان گمراه کننده و نفس‏هاى به بدى فرمان دهنده ، آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانى‏شان بپرداخت ، به پیروز کردن‏شان وعده کرد و به آتششان درآورد . [نهج البلاغه]
توحید وجود
 
نزدیکِ دور !

بیا بشین کنج دل من ، با هم حرف بزنیم

میگم  در به در دنبال خدا گشتیم ؛ پیداش نکردیم !

آدرس داشتیم  و  پیداش نکردیم ! 

این همه آیه، این همه دعا، این  همه نقشه، این همه کروکی دقیق،

 این همه علامت و نشونه !!

گفتیم کجاس ؟

  گفتن نزدیکه !

گفتیم کو ؟

کجاس که نزدیکه ؟! 

گفتن از رگ گردن نزدیک تر ... !

گفتیم کجاس ؟

گفتن تو دلای شکستس !

گفتیم کجاس ؟

گفتن گفته صدام کنین  جواب می دم .

صداش زدیم !

جواب نداد !!

 گفتن تو عقلت نمی رسه !

همینکه صداش زدی همین جوابش بوده !! 

دل خوش کنک !

من اینو نمی خوام !  می خوام جواب بده !

می خوام بشنوم ! می خوام ببینمش !

با این حرفام گول نمی خورم !!

گفتیم کجاس ؟ گفتن همه جا !

ولی من که نمی بینم !!

چرا منو اذیت می کنی !؟ چرا سر به سرم میذاری ؟!!

کجاس ؟؟؟ حرف من اینه که:

 

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد     کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست

 

گفتن :

إنه لا یحتجب عن خلقه، إلا أن یحجبهم الأعمال دونه !

...

...
ببین آقا،

نشستی یه گوشه چشماتو خیره دوختی به ساعت رو دیوار !

نیم ساعته !

تو عالم خودتی؛ تو خیالتی؛ اینجائی و دلت اینجا نیس ! فکرتو مشغول کردی به خیال و آسمون و ریسمونو داری به هم می بافی؛ هر جور دلت می خواد !

یکی میاد دم در، صدات می کنه؛ میشکنه اون شیشه سراب فکرتو،
بر می گردی نیگاش می کنی  می گی :  ها ؟

می گه ساعت چنده ؟

 :  نمی دونم !   بزار ببینم !!


چی کار می کردی  نیم ساعته ؟؟؟

 سراب خیالت چشم  باز  واقعیتتو  کور کرده بود ! 

چشم داشتی و نمی دیدی !! 

اِ  ! چه باحال !  می گن   

 لهم أعین لا یبصرون بها ها !  نمی فهمیدیم یعنی چی !

داداشی؛ تو بودی؛ خدا هم بوده ! چشم  تو چشم ،

 نزدیکِ نزدیک ، ولی ندیدیش !!

یار نزدیک‏تر از من به من است    وین عجبتر که من از وى دورم

چه کنم با که توان گفت که یار      در کنار من و من مهجورم

 

مشغول بودی خب، کار داشتی !  با خیالاتت !  با اوهامت !  

با خواسته های دلت ! با سراب اعمالت !!

.

یکی نیس صدات کنه ! شیشه سراب زندگیتو بشکنه ؛

 برگردی بگی : ها !

خدا کجاس ؟

نمی دونم !، بزار ببینم !

خدا اینجاس :) کنار من :) چشم تو چشم ! :)

 

ای در میان جانم و جان از تو بی خبر       از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان    در جان و در دلی، دل و جان از تو بی خبر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سید محمد جواد 90/10/18:: 5:45 عصر     |     () نظر